کد مطلب:122755 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:343

برادر جان از تو جدا می شوم
مرحوم علامه مجلسی رحمه الله در بحارالأنوار می نویسد: روایت شده كه چون هنگام وفات امام حسن علیه السلام رسید، سم تمام بدن حضرت را فراگرفته و در اثر آن رنگ مباركش سبز گردیده بود.

امام حسین علیه السلام گفت: برادر جان! مرا چه شده است، چرا رنگ ات را متمایل به سبز می بینم؟ امام حسن علیه السلام گریه كرد و گفت: ای برادر! حدیث جدم (رسول الله) درباره من و تو صحیح است. «ثم اعتنقه طویلا و بكیا كثیرا» سپس دست در گردن امام حسین علیه السلام كرده، هر دو به مدت طولانی گریه كردند. آنگاه امام حسین علیه السلام از فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید كه چه بوده است؟

امام حسن گفت: جدم به من خبر داد و فرمود: در شب معراج چون وارد بهشت شدم و بر منازل مؤمنان گذر كردم، دو قصر (ساختمان) بلندی در كنار همدیگر دیدم كه از هر جهت شبیه هم بودند، جز اینكه یكی از زبرجد سبز و دیگری از یاقوت سرخ بود. گفتم: «یا جبرئیل! لمن هذان القصران؟ فقال: احدهما للحسن و الآخر للحسین» ای جبرئیل این دو قصر از آن كیست؟ گفت: یكی از آن حسن و دیگری از آن حسین است.

گفتم: جبرئیل! هر دو یك رنگ نیستند؟ جبرئیل ساكت شد و جواب نداد. گفتم: جبرئیل! چرا حرف نمی زنی، ساكت شده ای؟

عرض كرد: یا رسول الله از تو شرمنده ام! گفتم: شما را بخدا به من خبر ده، گفت:

«اما خضرة قصر الحسن فانه یموت بالسم و یخضر لونه عند موته، و اما حمرة قصر الحسین فانه یقتل و یحمر وجهه بالدم.» سبزی قصر حسن بخاطر آن است كه به سم شهید می شود و سرخی قصر حسین نیز بجهت آن است كه او را می كشند در حالی كه چهره ی مباركش با خونش رنگین شده است.

چون سخن به اینجا رسید حاضران با صدای بلند گریستند و صدای گریه زیاد



[ صفحه 162]



شد. [1] .

عبدالله مخارقی گوید: امام حسن علیه السلام روی به برادرش كرده فرمود:

«یا اخی انی مفارقك و لاحق بربی و قد سقیت السم و رمیت بكبدی فی الطست»

برادر جان! از تو جدا می شوم و به سوی پروردگار خویش می روم در حالی كه به من زهر داده اند و جگرم را در طشت انداختم و می دانم كه چه كسی به من زهر داده است، در این جریان به خدا شكایت می كنم، داور من خداست.

سپس امام حسین علیه السلام به برادرش گفت: «من سقاكه» چه كسی آن سم را به تو خورانده است؟

امام حسن گفت: برادر چه اراده داری، آیا می خواهی او را بكشی؟

اگر آن را كه من می شناسم، آن باشد، كیفر خداوند از تو شدیدتر است، و اگر آن نباشد، دوست ندارم بی گناهی به خاطر من كشته شود.

فرمود: «و بالله اقسم علیك ان لا تهرق فی امری محجمة من دم» تو را به خدا سوگند می دهم برای من به اندازه شیشه خون حجامت ریخته نشود. [2] .


[1] بحارالأنوار، ج 44، ص 145.

[2] ناسخ التواريخ، زندگاني امام حسن عليه السلام، ج 2، ص 151.